تبلور تجربیات حکماء

الهام و اشراق و تبلور تجربیات حکماء
همه ی دانشمندان جهان و همه کسانی که راهی نو برای بشر گشوده اند در تمامی رشته های علوم و در زندگی خصوصی خویش، نشانی از جرقه نورالهی در قلب مشاهده کرده اند. برخی از این دانشمندان این سرمایه را آشکار کرده اند و بی پیرایه برای مردم گفته اند که فلان معضل علمی را با توسلی به بارگاه راسخون فی العلم و با قرائت نمازی و استمداد از خداوند حل کرده اند. به هرحال ضمیرهای روشن و قلوب پاک در یک لحظه شربتی از علم می نوشند که با هر جرعه آن مشکلی از مسیر انسان برداشته می شود و این موضوع منحصر به علم طب نیست و همه شاخه های علوم از آن بهره مندند. فروان نسخه درمانی ویژه وجود دارد که منشاء دستوری آن الهام و اشراق بوده است.سنگ بنای طب با اندیشه های ادریس پیامبر علیه السلام که در تاریخ علم هرمس اول نامیده شده استو از آن پس پیامبران همواره این رشته علمی را تغذیه و هدایت کرده اند. می گویند زبور داود علیه السلام که حاوی آئین زندگی بشریت بوده است 120 جلد بوده است. ابن عباس در حدیثی از معصوم نقل می کند حضرت داود هنگامی که به محراب عبادت می ایستاد، گیاهی در گوشه محراب سبزمی شد و با او تکلم می کرد.حضرت از او می پرسید نام تو چیست؟ در چه آب و هوایی روییده می شوی؟ خاصیت برگ تو چیست؟ شاخه های تو چه دردی را دوا می کند، دانه هایت چقدر ماندگار است و درمان کدام بیماری است؟ ریشه ات شفای چه دردی است ؟ گیاه پاسخ می گفت و حضرت این اطلاع را به سمع مردم می رساند. این دوند ادامه داشت و اتفاقات درمانی در طول تاریخ نیز بر اوراق کتاب طب می افزود تا اینکه بقراط از ایت اطلاعات موجود و مفید لکن از هم گسیخته یک نظام کامل طب معماری نمود و جالینوس برزینت های آن افزود و دیقوریدوس داروخانه های آن را پر کرد و دانش گیاه شناسی را به کمال رساند و بدین ترتیب مکتب طب یونانی شکل گرفت و تا این زمان گردونه تاریخ قرن های دوم تا سوم پس از میلاد را نشان می دهد. در این سوی جهان نیز ساسانیان به ایجاد دانشگاه جندی شاپور همت گمارند و با ترجمه متون یونانی به سریانی و سپس به عربی و استخدام برخی پزشکان یونانی و با استفاده از فرهنگ بومی یک مکتب دیگری از طب ساختند و با به کار گیری طبیبانی از هند از فرهنک شرق دور نیز بهره گرفتند و به وسیله خانواده بختیشوع که حکیمان ارثی آن زمان بودند این رشته را به حکومت اسلامی سپردند. اینجا دیگر زبان علم به طور رسمی به عربی تغییر شکل کامل داد، چون زبان حکومت عربی بود و در این موقعیت بود که به زعم برخی تاریخ نویسان غربی طب العرب و به تعبیر برخی دیگر طب اسلامی متولد شد. تا این اندیشه در ذهن ایرانیان مسلمان شکل گرفت و تفکر فلسفی اسلامی نیز با آن درآمیخت و سه چهار قرن پخته و پرتجربه شد، آمیزه ای از اندیشه های اسلامی نیز در آن رسوخ کرد تا به دست حسین پسر سینا مشهور به بوعلی رسید. هوش، درایت، تفکر اسلامی، روح بزرگ و ذهن تلاشگر و پرکار شیخ الرئیس از آن ساختمان جدیدی ساخت که با معماری اولیه بقراط متفاوت بود و در جای این ساختمان با احترام تفکر جالینوس را نیز به نقد کشید و از آن قانون ساخت و اساس و پایه بنیان نهاد و سنگ این بنا را در حال جنگ و گریز در گوشه های مختلف ایران جمع کرد، اصفهان، بخارا، بلخ، گرگان و ری و بالاخره پس از بازخوانی این قانون در شهر همدان به مردم ایران تحویل داد. در گوشه ای دیگر تفکرات بقراط و جالینوس را یک شخصیت مومن، پُرکار، انسان دوست، باهوش و فداکار دیگری به نام محمد به تجربه گذاشت. او با این تفکرات، بیمارستانی برپا کرد، امکانات دولت عضدالدوله را در ری به خدمت گرفت ، بیمار درمان کرد و پزشک تربیت نمود و براساس این تفکرات یک سیستم درمانی و یک نظام طبی احداث نمود، محمدزکریای رازی نوشت و کار کرد و تجربه اندوخت و بیمار درمان کرد تا به جایی رسید که سخت رودروی استاد قرار گرفت. تفکرات فلسفی وی را در کتاب الشکوک علی جالینوس به نقد کشید و نظرات درمانی اش را در نیز در جایی دیگر . . .
با حکمای معاصر خویش به مجادله برخواست تا در منحصر مباحثه ای ادعا کرد که می توان بیماری ها را در یک فرصت کوتاه درمان کرد و کتاب برء الساعه را مستند این ادعا ساخت و شاگرد شاگردش اخوینی در بخارا گُل کرد و خلاصه تجربیات سی ساله درمانی اش را در هدایه المتعلمین به زبان پارسی به تحریر کشید و اینجا طب اسلامی و ایرانی شد و اینجا قرن پنجم است. حکا و فلاسفه گاهی این علم را با نجوم درآمیختند و گاهی از جفر و عدد کمک گرفتند تا معضلات طب را حل کنند و گاهی برای حل مشکل به عرفان و الهام چنگ زدند و زمانی از اطلاعات ناب دین محمدی به آن افزودند تا در خراسان این بار قلم به دست عقیلی افتاد. او فقه و اخلاق و تجربه و فلسفه و نجوم و حدیث و دعا را با طب درآمیخت و از آن در اصول درمان خلاصه الحکمه فی مجمع الجوامع ساخت و داروها را نیز در مخزنی انباشت و آن را مخزن الادویه نامید. در آن سوی جهان اعظم خان هندی نیز اندیشه های حسین پسرسینا، محمدزکریای رازی و چند تن دیگر از بزرگان طب را بر هم انباشت و فشرد و مجربات آن را استخراج کرد و به صورت اکسیر درآورد و با افزودن تجربیات خود در هند بزرگ آن را اکسیر اعظم نامید و به زبان پارسی آمیخته با برخی واژه های سانسکریت آن را نگاشت. در این سوی جهان نیز مسلمانان ننشستند، بلکه با مجاهده و تلاش از رنگ و لعاب طب یونانی کاستند و خمیر مایه اسلامی به ان افزودند. تفکرات پیامبران و مشی داود پیامبر را شیخ داود انطاکی سامان داد و حق مسلمانی ادا کرد و همچنان این حرکت ادامه یافت تا به طب ناصری رسید. این گل ها که از این بوستان بزرگ معرفی شد کامل نبود، نمونه بود و شاید همه معطرهای آن نیز نبود، و از ذخیره خوارزمشاهی و کامل الصناعه و طب الملکی نیز غافل شدیم. شخصیت های بزرگ فراوانی این مسیر را طی کردند و نوشته های ارزشمندی از خود به جا گذاشتند. شیخ آقا بزرگ تهرانی در الذریه بیش از 1400 کتاب طبی فقط از نویسندگان شیعه معرفی کرده است. پس عدم ذکر نامشان دلیل ناسپاسی به خدمت آنان نیست که درود بر روان پاک شان. از زمان هرمس اول تا کنون هر سطری از سطور طب متکی بر تجربه ای و هر کلمه ای از آن تجربه شده بر صفحه زندگی شخصی است که انسان بوده است، نفس می کشیده است، می زیسته است و زندگانیش را دوست می داشته است و اگر با این دستورات دردش درمان شده است، تجربه ای ارزشمند و اگر در سطری نوشته است که کسی مرده است تجربه ای گران به دست ما رسیده است، بسیار گران.
تاریخ خلقت، زمان مطالعه ما و بستر خلقت، داروخانه ما و انسان ها، اوراق کتاب مورد توجه ما بوده اند. آیا ما حق داریم تمامی این تلاش ها را و تمامی سرمایه های هزاران سال بشر را یکباره با برچسب طب سنتی دور بریزیم؟! آیا این خیانت نیست، آیا ناسپاسی نیست، آیا این ناسپاسی موجب عذاب خداوند نیست؟! و چنین کردیم و با رو کردن به مکتب اللوپاتی یکباره تمام ثروت اجداد خود را در سرداب فراموشی دفن کردیم و هیهات که حتی تأسف نیز نخوردیم و زمانی که در تهران دانشگاه تأسیس کردیم دیگر هیج ورقی از این اوراق ارزشمند را نخواندیم و . . .
می گوییم. الف) تمامی این اندیشه ها را متبلور سازیم.
ب) با قرآن و احادیث و سیره ائمه تطبیق دهیم و با جهت گیری دینی اصول اساسی آن را سازگار نموده و بنای طب کاربردی بسازیم.
ج) تفکرات مغایر با روح مذهب و تفکرات انبیاء را از آن دور کنیم.
د) نسخه های مشترک، همسو و متکی به تجربیات دیرین را برملا و متعین نماییم.
و) با الهام از اندیشه های بدست آمده و استفاده از ابزار علمی روز و فرازهای برجسته طب اللوپاتی و سایر مکاتب درمانی، ساختمانی جدید با جهت گیری و اساس اسلامی بسازیم.